اسلام هراسی وبایستههای مسلمانان
بدون شک امروزه نتیجه هژمونی رسانههای غربی بر افکار و آرای مردمان جهان که میوه توسعهیافتگی است از یک سو و عقبماندگی اغلب جوامع مسلمان از دیگر سوی بر تولید و بازتاب غلط و ناتمام از مفاهیم اسلام و مسلمانان سایه افکنده است.
در این کارزار رسانهای، اسلام به عنوان دینی خشن و ناسازگار با دنیای متمدن و مسلمانان آدمیانی تندخوی و متعصب تصویر میشوند. براین بیافزاییم که پارهای از تعابیر و برداشتهای تنگنظرانه از برخی آموزههای اسلام همچون جهاد بر طبل اسلام هراسی کوبشی مضاعف دارد.
متن حاضر میکوشد تا با تعریف و واکاوی پیشینه اسلام هراسی و کارکرد امروزین آن نزد قدرتهای غربی به اقداماتی که میتواند مانع گسترش این تفکر شود و به پذیرش افکار عمومی جهانیان در قبول اسلام به عنوان دینی صلحطلب و موید آبادانی و پیشرفت و مسلمانان به عنوان آدمیانی نرمخو و اهل مدارا، کمک کند دست یازد.
مفهوم اسلام هراسی با بیگانه هراسی پیوند دارد. این اصطلاح بر اضطراب عصبی و روان رنجوری دلالت میکند و در کاربرد عام و در دهههای اخیر که با فروپاشی مرزهای ملی و سیاسی میزان مهاجرت افزایش یافته و ترس از روابط با بیگانگان، در غرب شایع شده است. اسلام هراسی بیانگر ترس و اضطراب از نفوذ و گسترش اسلام در جوامع غربی است.
این نگرانی نسبت به هر چیز بیگانه و یا کسان بیگانه موجب شده تا غرب برای آن واژهسازی کرده و این پدیده دیرین را با لباسی نو برای هم کیشان خود عرضه کند.اسلام هراسی به تعبیری رایج عبارت است از پیشداوری و رفتاری نامناسب با مسلمانان و کنار نهادن آنها از فعالیتهای جاری در جوامع بشری. از آنجایی که نظام رسانهای جهان در سیطره رسانههای غربی است، این ترس و نگرانی را علیرغم ارزش پذیرفته شده کثرتگرایی و چند فرهنگی در جوامع مدرن غربی به صورت شایع و گفتمان رایج در رسانهها مبدل ساختهاند.
پدیده اسلام هراسی بنمایهاش را از رقابتهای مسلمانان و مسیحیان در سرزمینهای اروپایی که توسط مسلمانان فتح شدند میگیرد. پس از آنی که مسلمانان در قرون هفتم و هشتم میلادی به اروپا رسیدند، مسیحیان لاتین تبار آنان را کافران وحشی به حساب آوردند. اگر چه این واکنش به مسلمانان دوستانه نبود، اما لحنی متعادل و دست کم بار افراطگرایانه نیز نداشت. تا اینکه از میانههای قرن نهم میلادی دیدگاه مسیحیان به مسلمانان دستخوش تغییر شد.
در سال 850 میلادی حاکمان مسلمان بیش از چهل نفر از مسیحیان را به اتهام توهین به پیامبر اکرم و اسلام گردن زدند. گرچه ساکنان مسیحی قرطبه اعلان کردند که کشتار این مسیحیان کار حاکمان مسلمان نبوده است و از شهید خواندن کشتهشدگان امتناع کردند، اما سایر هم کیشان آنان در اروپا اینان را شهید نامیدند.*
دومین بن مایه اسلام هراسی در روم شکل گرفته بود. زمانی که پاپ ژان هشتم با خطر تهدید اتحاد مسیحیان این مناطق با مسلمانان روبرو شد، فتوا داد که قانون الهی هرگونه پیوند با کافران را منع می کند و مومنان باید از برقراری دوستی با این دشمنان خدا خودداری کنند، اما این فتوا هم نقشی جدی برای از بین بردن ارتباط موثر میان مسلمانان و مسیحیان در اروپا نشد.
تا اینکه پاپ اروبان دوم در سال 1095 میلادی خوابنما شد و فتوای نخستین جنگ صلیبی راصادر و آتش جنگ میان مسیحیان و مسلمانان را برافروخت. در این دوران بود که مسلمانان، بتپرست، شیطان و دشمن هنجارهای مسیحی خوانده و معرفی میشدند. در دوران جنگهای صلیبی ساخت دشمن مسلمان رفته رفته بدل به عنصری از هویت جمعی مسیحیان شد.
با عبور اروپا از عصر تاریکی قرون وسطی، شکل تاریخی دیگری از اتحاد اروپایی جایگزین دین واحد مسیحیت شد.هم چنان، اما خصومت با مسلمانان با به کارگیری واژههایی همچون بربر و وحشی در ادبیات غرب گسترش یافت، به گونهای که پس از فتح کنستانتین (استانبول) توسط ترکان عثمانی در 1453 میلادی رهبران مسیحی و اندیشمندان سکولار از این موقعیت استفاده کرده و مهاجمان فاتح را یک سره دشمن فرهنگ اروپایی نامیدند و دکترین پاکسازی اروپا از وجود ترکان مسلمان را مطرح کردند.**
در دهه 1960 حضور بیش از چهل میلیون مسلمان در اروپای غربی، رشد اقتصادی چشمگیرکشورهای تولید کننده نفت خام، ظهور جنبشهای مسلمانان با توسل به ترور در سرزمینهای اسلامی از یک سو و رژیمهای سرکوبگر در خاورمیانه از سوی دیگر و حمایت همه جانبه همه کشورهای غربی از سیاست توسعه طلبانه و غیرانسانی اسراییل در سرزمینهای مسلمانان موجب شد این پدیده دوباره سربرآورد و بالاخره با وقوع حملات یازدهم سپتامبر2001 به برجهای دوقلوی امریکا همه مسلمانان یک پارچه این بار البته به شدت بیشتری به ناسازگاری با تمدن امروزین متهم شدند.
اینک در برابر این ترس و اضطراب جوامع غربی از اسلام و مسلمانان و هیمنه و هژمونی رسانههای گروهی بر افکار عمومی جهان ،بر مسلمانان چه رویکردی شایسته است؟
به باور نگارنده مسلمانان و البته در صدر آنان اندیشمندان و علمای اسلامی مسئولیت دارند در اصلاح این چهره بازنمایی شده از اسلام بکوشند: نخست اینکه مسلمانان باور کنند که این ترس از اسلام و مسلمانان در غرب طبیعی و منطقی نیست. شاهد این مدعا هم ستایش اندیشمندان غربی از تمدن و فرهنگ اسلامی نظیر ژان ژاک روسو، گوستاولوبون، روژه گارودی و ....دوم اینکه مسلمانان نیازمند بازخوانی ِ صریح و بیپیرایه آموزههای محمد پیامبر(ص) به شیوه خود او یعنی اسلام رحمانی*** و کوشش برای معرفی دیگر وجوه اسلام نظیر اسلام معرفتی و اخلاقی هستند به گونهای که چهره درست و کاملی از اسلام با معرفی متوازن از معارف عرفانی و اخلاقی اسلام قابل نمایش باشد.
سوم آنکه بر علما و اندیشمندان اسلامی است که یکپارچه و همیشه تروریسم**** را بر اساس آموزه های اسلامی (الایمان قید الفتک) در همه جا تقبیح و محکوم کنند. چهارم تاکید نکردن بر دگر بودن در جامعه جهانی و البته با حفظ ویژگیهای خود و کوشش برای حضور در سازمانهای بینالمللی و تقویت راههای تدبیرکننده صلح و امنیت جهانی.
پنجم کوشش برای دمکراتیزه کردن قدرت در جوامع اسلامی با کوشش برای کسب آزادی اطلاع رسانی. ششم شکست انحصار رسانهای غرب در جهان که البته با تاسیس شبکه الجزیره این مهم آغاز شده است. هفتم استفاده مسلمانان مقیم غرب از برآیند آرایشان در انتخابات محلی و ملی در برابر تندروانی که در پشت نظریه اسلام ستیزی و اسلام هراسی سنگربندی می کنند و اعلان شفاف این موضوع در رسانهها.
* توماژ ماستناک ترجمه محسن محمودی و محمود مقدس اطلاعات حکمت و معرفت شماره10
** آنچه که بعد تر به هنگام فروپاشی یوگسلاوی در 1992-1995 توسط مسیحیان صرب علیه هموطنان پیشینشان یعنی مسلمانان بوسنی با خشونتی تمام و در قالب نسلکشی به مورد اجرا درآمد و دنبال شد.
***آیاتی از قران مجید مشخصا صلاحیت دیگر پیروان ادیان را متذکر و آنان را نزد خدا محترم می داند،نظیر: «ان الذین آمنوا و الذین هادو و النصاری و الصائبین من آمن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» به درستی کسانی که به اسلام ایمان اوردندو کسانی که یهودی شدهاند و مسیحییان و صائبان هرکس به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و کار شایسته انجام دهد پس اجرشان نزد خداوند محفوظ است و بیمی بر آنان هست ونه اندوهناک می شوند.(بقره61) و در ایهای قتل نفس را صرفا محدود به شروطی معین کرده و در نهایت هم گذشت را در این عرصه توصیه می کند نظیر: «من اجل ذالک کتبنا علی بنی اسراییل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» بر این اساس بر فرزندان اسراییل مقرر کردیم تا هرکس کسی را جز به قصاص قتل و فساد در زمین بکشد چنان است که گویی همه مردم را کشته است و هر کس کسی را زنده بدارد چنان است که مردمی را زنده گردانیده است . (مائده32) و در جایی دیگر هرگونه توهین به اعتقادات دیگران را نفی میکند: «ولاتسبوا الذین من دون الله فیسبوا الله عدوابغیر علم» (انعام108)و دشنام ندهید کسانی را که غیر خدا را میپرستند چراکه خداوند را ناآگاهانه دشنام می دهند و «لا اکره فی الدین قد تبیین الرشد و من الغی» اجباری در دین نیست به درستی که راه رشد و از گمراهی روشن شده است و «ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت الصوامع والبیع وصلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیراو لینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز» (حج40) این همه بر رعایت حقوق امروزین بشری دلالت دارد و مانع است بر تفکرات افراطی گرایانه.

SeyyedMohsenHashemi.com