هنر به مثابه تبلیغ یا شیوهای برای بیان درک و احساس هنرمند
مکرر و به ویژه در این سالیان اخیر بسیار شنیده و خواندهایم که پارهای از مشفقان و عمدتا مسئولان از اینکه هنرمندان (و به ویژه سینماگران) زشتیهای جامعه را برملا میسازند و یا به تعبیر رایجشان سیاهنمایی میکنند، گلایه کرده و از اینکه بازتابدهنده پیشرفتها و مبلغ موفقیتهای قدرت حاکمه نیستند، هنرمندان را مورد ملامت قراردادهاند.
به نظر میرسد آنچه موجب این گونه داوری در باره اثر هنری و هنرمندان میشود ناشی از تفاوت درک و نگاه متفاوت و گاه متعارض مسئولان با هنرمندان است. اولی از هنر به شیوهای برای تبلیغ و معرفی موفقیتها و ابزاری برای تعمیق ارزشهای ادواری قدرت مینگرد و دومی از هنر بیان درک احساسات و کشف و شهود خویش از محیط و جامعهای را که در آن زندگی میکند، میکاود.
پارهای از مشفقان و عمده مدیران دولتی و سهامداران قدرت، ابزار و ادوات تبلیغاتی را با حسگرهای هنرمندان یکی میدانند و برداشت خودشان از موفقیت را عین واقعیت موجود در جامعه تلقی میکنند و طبیعتا (و نه منطقا) بازتاب آن را در اثر هنری هنرمندان میطلبند.
هنرمندان نیز ابراز کاستی و توصیف زشتیها را باهدف برملا کردن و افشای آن برای تشدید احساسات آدمیان به منظور توجه بخشیدن و نشان دادن زندگی پر مشقت آدمیان برای تهییج همدردی و کوشش برای معطوف ساختن ارادهٔ اصلاح آن وظیفه خویش میدانند گرچه واقعیتی را که در اثر هنری نمایان میکند زشت و نازیبا باشد.
این تفاوت نگاه باعث آن میشود که از یک سو دولتمردان، هنرمندان را به سیاهنمایی متهم کنند و از کوشش برای تحدید آنان و نمایش اثرشان دریغ نورزند و از دیگر سوی هنرمندان نیز با شکایت و گلایه تنگ چشمی و نگاه ابزاری ارباب قدرت را مانعی برای توسعه هنر بدانند.
نباید از نظر دور داشت که هر اثر هنری فرزند زمان خویش است و چنین است که هر دوران اجتماعی-اقتصادی- فرهنگی، هنر خاص خود را بازتاب داده پدید میآورد که قابل تکرار نیست. اگر هنرمند زشتی و یا کاستی را بازتاب میدهد نشان از توانایی درک بالای او از زشتی واقعیت موجود در جامعه دارد و اگر هشداری میدهد نه از سر لجاجت و عناد که از سر درک هوشمندانه از واقعیتهای جاری در جامعه است.
چگونه است که ما در برخورد با تجهیزات بازتابدهنده و هشداردهنده خودرو که همانا برای تداوم کارکرد هدفمند خودرو یعنی پیمودن ایمن و پرسرعت راه است این هشدارها را لازم و ضروری میشماریم و در صورت از کار افتادن این تجهیزات نگران سلامت خودرو میشویم و برای تعمیر و باز سازی آنها اقدام میکنیم، اما در مقابل نهادهای هنری و هنرمندان جامعه که دقیقا همان نقش و کارکرد را در هشدار و بروز کاستیهای دارند عتاب و خطاب روا میداریم؟
مگر نه اینکه هنرمندان فرزند زمان خویشند و اثر هنریشان مولود مولفههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که از فیلتر باورهایشان تراوش شده که اگر چنین است نه تنها باید از این هنرمندان و اثر هنری هشدار دهندهشان دلگیر نشدو بر آنان سخت نگرفت بلکه شایسته آن است که با تلطیف فضای روانی، گستره این برداشت هنرمندانه از واقعیت موجود در جامعه را تسهیل کرد تا پدیدهها و نتایج زشت و نازیبای جامعه عیان شوند و نخبگان و از آن میان دولتمردان که قدرت و مکنتی دارند به چاره جویی و تدبیر، آسیبها و کاستیها را جبران و درمان کنند.
چنانچه هنرمندان را فرزندان جامعه بدانیم که حسگرهای چابکتر و دقیقتری دارند. به این ترتیب از آنان نه صرفا برای پروپاگاند توفیقهای خیالیمان بلکه اساسا و اصالتا به عنوان اعضای نهادهای نظارتی و هشدار دهنده در سیستم کلان جامعه، انتظار کشف و عیانسازی آسیبها و کاستیها و بیان رنج آدمیان را به منظور تدبیر و چارهسازی انتظار داشته روا خواهیم شمرد. و اینگونه است که جامعه به سلامت و بهداشت نزدیکتر خواهد شد.

SeyyedMohsenHashemi.com