این ارامنه دوست داشتنی

هم میهنان ارمنی در تحولات یکصد ساله اخیر این سرزمین نقش طلایه داران آشنایی و انتقال الگوی نگاه مدرن به ایران را برعهده داشته اند. اینان با منش و شخصیتی پرتلاش و سازگار، نمونه ای از شهروندان دوست داشتنی ایرانی را معرفی کرده اند.

آرمان استپانیان هنرمند عکاس نیز از جمله همین ارامنه ی دوست داشتنی است. آرمان، زاده ی 1335 آبادان است. همان جایی که صنعت نفت موجب رشد چشمگیر آشنایی و آگاهی ایرانیان به هنر تصویر و رودرویی با سینمای حرفه ای جهان شد. استپانیان این هردو را به عنوان سرمایه فرهنگی در چنته دارد.

عکاسی وقتی از بازتاب وقایع و ثبت واقعیت ها گذر کرد و به گلستانی برای بیان ایده های ناب هنری پا گذاشت،مورد توجه و اقبال

هنرمندان قرار گرفت. استپانیان از آن دسته هنرمندانی است که ابزار عکاسی را برای بیان مفاهیم اش برگزیده و البته که روح نا آرام و جستجوگرش در هر قاب ثبت شده نگاهی نو و بیانی متمایز را خلق می کند.

خودش می گوید از سال 1378 وارد عکاسی شده. هنگامی که برای ادای احترام به بزرگان از دست داده اش به سراسیاب دولاب مقبره ارامنه تهران رفته بود. پرتره های حک شده بر سنگ قبر ها توجه او را جلب می کند و ناگاه جرقه ای در سینه اش شعله ور می شود. او با عکاسی از تصاویر سنگ قبرهای آن گورستان پا به عرصه عکاسی حرفه ای گذاشت. هم هنگام هم نماینده هنری یک گالری فرانسوی در تهران به دنبال برپایی نمایشگاهی از آثار عکاسان معاصر ایران بود. سیف االله صمدیان که پیشتر کار های آرمان را مشاهده کرده بود رابطی می شود، برای معرفی وی به آن نمایشگاه. و این آغازی است بر شناخته شدن و معرفی آرمان استپانیان در جرگه عکاسان خوش قریحه ایرانی به جهان هنر.

پس از آن آرمان کلکسیونی از عکس های آقا رضا عکاسباشی را به نمایش می گذارد. اندکی بعدتر با الهام ازپرتره های نقاشان شهیر تاریخ هنر اروپا به پردازش روانی مدل های این اثار توجه می کندو می کوشد تا با بازسازی آن موقعیت ها بازتابی بومی و البته با مراد خویش برسازد. عکس های بازسازی شده آثار پل سزان،پیکاسو و...

روزی با گذر از در خانه ای زنگ در توجهش را جلب می کند. این زنگ ها تکانه ای در ذهن آرمان ایجاد می کند که چه خوبست ما هم بدانیم که پشت این خانه ها کیستند! نه اینکه او صرفا از ما بپرسد که کیستیم! این تکانه الهامبخش مجموعه ای دیگر از عکس های استپانیان را با نام زنگ ها می آفریند. او عکس آدم ها را روی زنگ درها چسبایند و عکاسی کرد. این مجموعه با استقبال خوبی روبروشدو در موزه چلسی نیویورک نیز به نمایش درآمد.

مطالعه از عادات ستودنی استپانیان است . در یکی از همین روزها با مطالعه کتاب ترجمه شده ای از آثار هگل ، که مولف نوشته بود ه گ پرواز در آسمان با وجود زمین معنا دارد و اگر زمین نبود پرواز دیگر معنایی نداشت" به این فکر فرو می رود که مجموعه ای از زمین و پرواز عکاسی کند.

نوازندگان خیابانی یکی دیگر از پدیده هایی است که نظر آرمان استپانیان را برای عکاسی جلب می کنند.او با یافتن و گفتگو با این هنرمندان گمنام آنان را مجاب می کند تا در محل هایی از شهر که مد نظر اوست (چیدمان)مستقرشوند و عکس شان برای مجموعه ای به همین نام تهیه شود. همین مجموعه بود که با استقبال یک مجله عکاسی اسپانیایی قرار می گیرد.

نورهم از دیگر سوژه هایی است که هنرمند ما را تحت تاثیری عمیق قرار داده است.آرمان استپانیان در یک مجموعه از عکس هایش خود منبع نور را سوژه عکاسی قرارداده است.

خودش تعریف می کند که یک روز زنگ در خانه شان به صدا درآمده و گفته کیه؟ یک نفر با صدای معتاد پاسخ داده پابلوام.آرمان در پاسخش می گوید پابلو پیکاسو حوصله ات را ندارم. راستی، تو را چرا معتاد کرده اند؟ و این دست مایه یکی دیگر از مجموعه آثار هنریش شده است. که در نمایشگاهی در دبی به نمایش درآمده و فروش خوبی هم داشته است.او امروزه سرگرم ایده پردازی با الهام از اشعار شاملو است. خودش زمزمه می کند: نازنین روزگار غریبی است!

نگارنده دراواخر سال 1384 با آرمان استپانیان آشنا شد. سه همراهی در کارنامه مشترکمان خاطرات خوبی را برایم به ارمغان آورده است. نخست سفر دوستانه برای تماشا و عکاسی از قره کلیسا. که به مدت سه شبانه روز همراه یکدیگر بودیم.دیگری برنامه ریزی برای یک سفر مطالعات هنری در ایروان بهمراه همه نگارخانه داران سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در سال 1385.

آخرین کار مشترک مان بدفرجام بود. نگارنده تولید کتاب کلیساهای تهران(عکس، نقشه و تاریخچه) را از مجموعه نیایشگاه های تهران به وی سپرده بود. مجموعه ای که قرار بود توسط مسعود زنده روح بخش مساجدش، زاون قوکاسیان بخش یهودیت و زرتشتش را به سرانجام برسانند. اما تغییرات مدیریت کلان سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران مانع از این کامیابی شد.از آن مجموعه نیایشگاه ها کار آرمان استپانیان در تابستان سال 1386 به طرزجذابی تولید و چاپ شد. اما سوگمندانه در پس تغییرات مدیریتی در سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران توسط معاون شهردار(نوریان) توقیف و شنیدم که خمیر شده است.من آرمان استپانیان این ارمنی دوست داشتنی را شخصیتی کنجکاو،راستگو و اهل انضباط شناختم. امید که این ذکاوت و انضباط ، پله های پیشرفت و بهروزی را برایش به ارمغان آورد.

منتشره در خبرآنلاین - ۲۷ شهریورماه ۱۳۹۲