بررسی مدیریت اسلامی هنر( یا مدیریت هنری اسلامی)

باسمه تعالی

واژه های «مدیریت»، «هنر»، و «اسلام» هر کدام مفاهیم و معانی گوناگونی دارنــــــد. براین موضع بیافزاییم معانی مترتب بر آن واژه ها که برای عنوان سخنرانی چند وجه و ترکیب گوناگون را فراهم می آورد.

مدیریت را فرایند بکارگرفتن مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل برای دستیابی به اهداف سازمان براساس نظام ارزش مورد قبول دانسته اند. (رضائیان، علی / اصول مدیریت. انتشارات سمت).

اما نخست مرادمان را از واژه مدیریت روشن کنیم. مدیریت را دانش اداره نهادهای انسانی می دانند. اما ما مفهوم جزیی تری از آن را یعنی برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل و نظارت را بکار می بریم. یعنی چه چیز را می خواهیم، برای رسیدن به آن چگونه حرکت می کنیم، در دوران حرکت بسوی مطلوب، موقعیت را مرتباً بررسی می کنیم تا در مسیر هدف باشیم و احیاناً خطاها را کاهش و اشتباهات را جبران کنیم.

در تعریف (ART) هنر آورده اند که هنر لذت و شوری است که عینیت و موضوعیــت یافته است (وزیری علینقی، تاریخ عمومی هنرهای مصور) هلن گاردنر در مقدمه کتابش با عنوان هنر در طول قرن ها آورده است که جوهر اصلی هنر اسرارآمیز و وصف ناپذیری که ما را حیـــران می سازد. اما بطور قطع و یقین می دانیم که از قدیمیترین زمان ها تاکنون افراد بشر تجارب فردی خود را به صور مجسمی بازتاب داده اند که ما آنها را آثار هنری می نامیم. او اضافه می کند که آثار هنری همواره موجود بوده و جاودانه وجود خواهند داشت و برای سعادت بشری اصلی اساســــی به شمار می روند.

اما مرادمان از واژه هنر چیست؟ همانطور که می دانیم امروزه در جهان غرب هنرها را به هفت گروه تقسیم بندی کرده اند. شعر، موسیقی، نقاشی، پیکره سازی، رقص، معماری و سینمــا. اما منظور ما در این بحث هنرهای تجسمی است یعنی هنری که دیده را هدف می گیرد. در مقابل هنرهایی که شنیداری (چون موسیقی) یا شنیداری ـ دیداری (چون تئاتر و سینما) هستنــــد. البته تقسیم بندی دیگری نیز وجود دارد که هنر را به «هنرهای کاربردی» و «هنرهای زیبـــا» طبقه بندی می کند. نکته ای که در این جا باید به آن اشاره شود این است که فراموشمان نشـــود که تاریخ تمدن و هنر را غربیان نوشته اند. پس پرواضح است که نگاه و البته وابستگی های آنان بر این طبقه بندی حاکم می باشد. بدیهی است که اگر ما نیز تاریخ جهان را بنویسیم با پیش فرض ها و تعلقات مان آن را تألیف و تدوین می کنیم.

هنوز به درستی معلوم نیست که چه هنگام انسان ها به ساختن اشیایی دست یازیدند که بیش از آنکه برای آنها مفید باشد زیبا و جالب توجه بودند و آنها را راضی و خشنود می ساختنـــد. اما در هر حال شواهد زیادی حاکی است که خلاقیت هنر آدمیان از همان مراحل آغازین پیدایش انسان امروزین شکل گرفته است.

محققان و نظریه پردازان بر این باورند که با ذوب شدن واپسین یخچال ها در کره زمین، هوا به گونه ای نامنظم اما مستمر گرمتر شده و انسان ها توانستند فارغ از محدودیت غارها زندگی تازه ای را تجربه کنند. سفالینه ها که اغلب نقشدار و مزین بودند به تدریج جایگزین ظرف های چوبی و سنگی پیشین شدند و بافندگی پیشرفت کرد. در کنار این پیشرفت آدمیان نیاز به بازتاب حس زیباشناختی خویش در ابزار و ادوات مورد استفاده شان را داشتند بر همین مبنا نگاره های روی ظروف، جام ها و نیز بافته های پوششی و زیراندازهای آدمیان متدوال شد.

در میان موجودات این آدمیانند که به باز نمایاندن تجربه و برداشت خود از هستی به گونه دیداری علاقمند و نیازمندند.

گرچه آدمیان در آغاز بازتاب آمال و آرزوهای خویش و قدرت حاکم را در نخستین نقش مایه های شان در غارها بازنمایی می کردند اما با همنوایی با ندای ادیان توحیدی، شرح حال رهبران ادیان و آموزه های آنان دست مایه هنرمندان برای خلق و آفرینش آثار هنری شد. آنچه که در معابد، کلیساها و مساجد امروزه نیز چشم هر بیننده ای را مسحور و خیره می سازد.

اما اسلام در "المنجدالطلاب" به خود را حفظ کردن، تسلیم کردن و آشتی تعریـــــف شده است. در معنای کلی اسلام به تسلیم شدن در برابر حق و حقیقت اطلاق می شود. اما در معنای دیگر مفهوم دینی است که در نتیجه وحی های که محمد پیامبر از سال 622 میلادی دریافت می کرد بکار می برند و ما در این جا منظورمان آموزه های محمد (ص) است که دین اسلام را رقم می زند.

سه مفهوم از موصوف مدیریت یا هنر و یا هر معرفتی دیگر که به صفت اسلامی توصیف شود قابل تصور است. نخست آموزه هایی که توسط دین اسلام در آن قلمرو و عرصه تأسیـــس شده است. دیگر ویژگی هایی مرسوم نزد مسلمانان که توسط ممارست آنان در آن عرصه نتیجه زندگی و توجه به آموزه های اسلامی پدید آمده است. (مانند ظهور و رواج گرمابه نتیجه توصیه اسلام به پاکیزگی در شهرسازی حکومت های عباسیان، فاطمیان و عثمانیان). سوم گزینه هایی که توسط مسلمانان در گستره زندگی و در طول زمان و با تعامل با دیگر تجربه های بشری برگزیده و بکار گرفته شده است و تعارضی با ارزش های اسلامی ندارد. (برای مثال بکارگیری نقوش اسلیمی در هنر، از ایران و هند باستان و یا بهره گیری از تجارب و دانش دیوانی ایرانیان باستان در اداره کشور توسط خلفای عباسی و یا رواج باغ و نهر ایرانی در شهرسازی عباسیان و عثمانیان).

یک توضیح ضروری در بحث نبود مغایرت با ارزش های اسلامی است که در این میان تفکیک روش های مسلمانان از ارزش های اسلامی ضروریست. چرا که دین اسلام در هر عصری به شیوه معاصرش اعمال می شده و روش های مسلمانان پیشین برای اعمال ارزش های اسلامی دارای مفهوم قدسی و یا الزام آور برای وفاداری به آن نیست. همچنان که ما امروزه با شیوه انتخابات و نه به شیوه به بیعت اهل حل و عقد (روش صدر اسلام) در انتخاب حاکمانمان عمل می کنیم.

حال بر می گردیم و ترکیب این واژه های تعریف شده بالا را با یکدیگر بررسی می کنیم.

مدیریت را امروزه به چهار نوع کلی تقسیم بندی می کنند: مدیریت استبدادی که در آن مدیر یا شخص اول اداره کننده جامعه انسانی با تصمیم شخص خود نسبت به اعمال و الزام آن به زیردستان اقدام می کند. این شیوه معمولاً با استناد به اینکه مدیر و رهبر سازمان بیش از دیگران می داند و خیر و صلاح همه را بهتر از آنان دانسته و رعایت می کند اعمال می شود. گونه دوم مدیریت اقناعی است که مدیر در این شیوه با توضیح علل منطقی تصمیم خود دیگران را به پذیرش و اعمال تصمیم خود ترغیب می کند.

اما مدیریت مشارکتی سومین شیوه از مدیریت است که رهبر و مدیر سازمان با همکاری و مشاورت کارشناسان اقدام به تصمیم گیری و اعمال تصمیم اتخاذشده می کنند. مدیریت مشارکتی بر این پیش فرض استوار است که هر فرد انسانی برخوردار از قدرت تفکر، هوش و استعداد و تجربه گران قیمتی است که هرگاه زمینه آن فراهم شود می تواند همه چیز را به نفع سازمـــــان (اجتماعی از انسان ها که برای انجام هدفی گرد هم آمده اند و با تقسیم کار می کوشند هــدف پیش بینی شده را برآورده سازند) تغییر دهد.

مدیریت مشارکتی دو هدف را دنبال می کند نخست ارج نهادن به ارزش های انسانی و به یاری طلبیدن افرادی که به نوعی با سازمان در ارتباطند و دیگری رسیدن به هدف های از پیش تعیین شده سازمان به کمک همین افراد.

مقایسه گله بوفالوها و گروه پروازی غازها که کمابیش شبیه به سازمان دهی جمعی ما دارد خالی از لطف نیست! بوفالوها حیوانات جالبی هستند که همگی وفادار به یک پیشرو هستند و همه در پشت سر او حرکت می کنند. در صورتی که مورد حمله قرار بگیرند و احیاناً پیشرو آنها از بین برود بوفالوها بصورت گله ای نامتوازن از هر طرف پا به فرار می گزارند و در این میان یکدیگر را نیز له می کنند. اما غازها پرندگانی کوچک که در طول پروازهای طولانی خود هر از چندی یک نفر از آنان مدیریت و رهبری مجموعه گروه را برعهده می گیرد و به صورت مثلثی حرکت می کنند به این ترتیب در طول پرواز همه به نوبت مدیریت جمع را تجربه می کنند. سازمان های بوفالویی دارای دیوان سالاری هرمی بلند هستند که همه چیز را یک نفر تعیین و کنترل می کند و بقیه فاقد نقش جدی هستند.

چهارمین شیوه نیز مدیریت اقتضایی است که بر حسب موقعیت و بر حسب شرایط یکی از شیوه های مدیریتی را برگزیده و اعمال می کنند.

امروزه بیش از هر وقت دیگر تمرکز مدیریت بر انسان است نه به عنوان نیروی کار بلکـــه به عنوان گنجینه خلاقیت. بر همین اساس تئوری های جدید مدیریت می کوشند با آزادسازی این گنجینه و تقویت احساس مسؤلیت در قبال اهداف سازمان آن را به بارش ایده و کوشش در راه مأموریت آن به جوشش در آورند.

اینک برای انتخاب گزینه های مدیریتی بالا یک مسلمان حسب تربیت و تعلیمات اسلامی نمی تواند گزینه نخست ( مدیریت استبدادی) را انتخاب کند. چراکه در آموزه های اسلامی مشاورت در تصمیم گیری (" و آنانیکه دعوت پروردگارشان را پاسخ می گویند و نماز می گذارند و کارهایشان بر پایه مشورت با یکدیگر است ... " سوره شورا / آیه 38 ) و نیز بهره جویی از عدالـــت (" و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل" نساء / 58 ) توصیه و استبـداد رأی (" من استبد برایه هلک" نهج البلاغه کلمات قصار /164) تقبیح شده است. براین مبنا از میان گزینه های سه گانه باقیمانده بالا هر کدام می تواند مورد استفاده مدیران مسلمانان قرار گیرد و البته مفهوم مدیریت مشارکتی به دلیل نص قرآنی نسبت بیشتری با تعالیم اسلامی دارد.

در خصوص واژه هنر نیز چه ما با تقسیم بندی های متعارف (هنر کاربــــــــــــردی، هنر زیباشناختی و هنر خلاقه) موافق باشیم و چه موافق نباشیم و تقسیم بندی دیگری را براساس واقعیات و شواهد تاریخی اعمال کنیم در خاطر داشتن یک نکته بسیار ضروریست و آن اینکه هنر ثمره آفرینش هنرمند است و بر خلاف مدیریت صنعتی که بخشی از فرآیند مدیریت متوجه ابزار و ادوات و پروسه تولید است و بخشی دیگر از آن معطوف به مناسبات انسانی، در این مقوله ما به تمامی با عنصری انسانی روبرو هستیم. بدین معنا که ما در این گونه مدیریت که اوبژه (شـــی ء مورد مطالعه) صرفاً خلاقیت و آفرینش آدمی است سر و کار داریم. به معنایی مدیریت هنری آمیزه ای از علم مدیریت و دانش هنری است (موسوی لر، مجموعه مقالات مدیریت و هنر) پس انعطاف و دقت نظر ویژه ای را می طلبد که عمدتاً شیوه مدیریت مشارکتی توصیه می شود و نه اقناعــــی و یا اقتضائی. چرا که مدیریت هنری را به اداره تسهیل آفرینش هنری می شناسند.

درباره وصف اسلامی همان طور که در ابتدا مرادمان را اعلام کردیم و برخلاف تقسیم بندی سه گانه پیش گرفته، دو گونه اخیر برای مطالعه و بهره گیری از این صفت برای موصوف های مدیریت و هنر متصور است. چراکه اساساً اسلام برای تأسیس شیوه مدیریتی و یا هنری مأموریتی برای خویش قایل نیست. بلکه آنچه غایت ادیان توحیدی و از جمله اسلام است رستگاری بشر با پشت کردن به طواغیت و برپایی جامعه ای عادلانه است و نه خلق شیوه ای از مدیریت و یا هنـــر چرا که مصادیق اینها در طول زمان متغییر است و به قول ابن سینا توسط انسان ها با تعقل و تجربه قابل کشف و دست یافتنی است.

بر همین مبنا انواع هنرها و شیوه های مدیریتی که در میان جوامع مسلمانان تولید و زایش شده است (خوش نویسی و تذهیب در هنر و بیعت در مدیریت و سیاست) و هنرهایی که توسط مسلمانان ثمره استمرار حیات و یا از تعامل با دیگر ملتها حادث یا گزینش شده است (تصویرسازی آموزه های دینی و اخلاقی و یا هنر مدرن و مجسمه سازی معاصر یا هنرهای جدید شامل چیدمان، مفهومی و یا پرفرمانس) هنر اسلامی خوانده می شود. در حقیقت مدیریت اسلامی و یا مدیریت هنری و حتی ترکیب اینها یعنی «مدیریت اسلامی هنر» به مفهوم گزینش و بهره بـــــرداری از شیوه های رایج مدیریتی است که توسط مسلمانان ثمره آموزه های دینی و یا تعامل با دیگر جوامع انتخاب و برگزیده شده است و مغایرتی با ارزش های اسلامی ندارد. البته همه اینها نیز با قید نبـود و تغایر و تعارض با ارزش های اسلامی است و نه الزاماً برگرفتن از روش های اعمالی توسط مسلمانان صدر اسلام.

نکته دیگری که ضروریست تا درباره آن مطالعه و بحث شود موضوع هنر متعهد و هنر برای هنر است. آیا مدیر اسلامی وظیفه دارد تا برای گسترش و توسعه هنر برای هنر هم بکوشد؟ و یا او صرفاً ملزم است تا به هنرهایی که ابزار معرفی یا توسعه آموزه های اسلامی است همت کند؟

بطور کلی در منطق و اصول فقه بحثی عقلانی وجود دارد تحت عنوان اینکه مقدمه یک امر واجب هم واجب است. براین اساس چه هنـر را روح آفرینشگری به ودیعت نهاده شده از سوی خداوند در درون انسان بدانیم و برای این بروز و ظهور روح خداوندی فارغ از نگاه و جهت گیری اش اهمیت و اعتبار ذاتی قایل باشیم و چه هنر را هم چون یک ابزار برای انتقال مفاهیم متعالی بدانیم در هر دو حالت ناچاریم در رشته تدابیر و تصمیمات مدیریتی خود به تعمیق و توسعه مبانی بنیادین هنر فارغ از دسته بندی یادشده بکوشیم چرا که بقای صفت در گرو بقای موصف اش معنا یافته پابرجا می ماند و ما ناچاریم حتی اگر به هنر به عنوان یک ابزار رسانه در تبیین و تزیین مضمون متعالی هم نگاه می کنیم دست کم و به ناچار به حیات موصوف و هم اندازه بهای تداوم و بقای صفت ارزش و اعتبار قایل باشیم.