در ستايش دلالان هنری
هنر هم معمار عصر خويش است و هم پژواك عصر خويش. هيج مقولهاي ملموس از اين جهان فارغ از دغدغههاي بنيادين حيات مادي نيست و هنر نيز در همين قاعده ميگنجد. بر همين مبنا هر كوششي براي رونقبخشي به اقتصاد هنر، امري ستودني است.
نخستين حاميان هنر امپراتوريهاي بزرگي مانند پارس، مصر، چين و يونان بودهاند. پس از آن و در دوران توحيدي علاوه بر پادشاهان و حاكمان، اربابان كليساها و به دنبال آن فئودالها بر اين حاميان هنر افزوده شدند. با ظهور انقلاب صنعتي و بالمآل پيدايش طبقه بورژوا، هنرمندان، حاميان سنتي و نخستين خود را از دست دادند، اما دامنه مخاطبانشان به ميمنت ظهور طبقه متوسط گسترش يافت. طبقه متوسط همان طبقهاي است كه علاوه بر دارا بودن ميزان متعارفي از برخورداريهاي مادي، به ميزاني بافرهنگاست; يعني آموخته يا تجربههاي فرهنگي فراواني دارد و دست كم متأثر از اين موارد است. از اينجا بود كه امكان توليد آثار هنري فاخر، كه علاوه بر نيازمندي صرف تأمين مادي نيازمند زمان زياد براي خلق اثر هنري بود، دچار ركود شد. پيدايش دوره حمايتهاي دولتي از هنر، نتيجه فقدان حاميان بزرگ و ثروتمندي نظير سلاطين، فئودالها و اربابان كليساها و معابد بود. تئوري فلسفي - سياسي بنا شده كشورهاي اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي، جمهوري خلق چين و مجموعه بلوك شرق، اين بار نقش حمايتي امپراتوريها، سلاطين و اربابان كليساها و معابد را به دولت سپردند و دولت بزرگترين سفارشدهنده، توليدكننده و خريدار كالاهاي هنري شد. نيك ميدانيم كه عليرغم توليد آثار هنري فاخر و عظيم به مدد دولتها، نكته دخالت ارزشهاي ادواري قدرت و سفارشي شدن كالاي هنري مشهود و گاه هنرگريز است. تجربه حمايت دولتي از هنر در دوران ميانه قرن بيستم تجربهاي شكستخورده و گلخانهاي است كه گلهايش خارج از گلخانه به چشم برهم زدني پژمرده ميشوند و ميميرند. پس براي رونق هنر چه بايد كرد؟ به نظر ميرسد براي نزديك ساختن مخاطب به اثر هنري و احساس نياز در آنان به منظور مشاركت در تجربه هنرمند، به كارگيري و استفاده از رسانهها براي احساس نياز در مخاطبان است. به طور كلي رسانهها به دو دسته فردي و گروهي تقسيم ميشوند. استفاده از رسانه فراگير تلويزيون، كه بيش از نيمي از اوقات فراغت شهروندان را در اختيار دارد، گامي مهم در معرفي ضرورت حضور آثار هنري در محل كار و خانه است (مانند آنچه به طور غير مستقيم در تبليغ آخرين لوازم و مبلمان در سريالهاي تلويزيوني شاهدش هستيم). ديگر آن كه كوشش براي افزايش ايجاد موقعيتهاي بصري معرفي هنر در شهر نظير مجسمههاي شهري، نگارديوارهها و ... كه موجب افزايش و ارتقاي ذائقه هنري شهروندان خواهد شد و بالمآل احساس نياز به كالاي هنري را در عامه مردم سبب ميشود. به كارگيري ديگر رسانهها نظير ادبيات، سينما و نشريات هم براي تأمين اين مهم مؤثرند. اما وجود دلالان هنري (نگارخانهداران) مانند رسانهاي ارزشمند براي انتقال پيام هنرمند به مخاطبان و كوشش براي شراكت در تجربه هنري هنرمندان، هستند. بر اين مبنا كوشش براي معرفي مناسب آثار هنري و كوشش براي دعوت از مخاطبان براي خريد آثار هنري مهمترين ويژگي يك نگارخانهدار است; چون فلسفه پيدايش نگارخانهها علاوه بر معرفي آثار هنري رونقبخشي به اقتصاد هنر است. سعي اين دلالان هنري مشكور باد!
*دلال واژهاي عربي و به معني راهنماست.

SeyyedMohsenHashemi.com